کد مطلب:190833 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:186

وصیت 13
وصیة الامام الباقر علیه السلام لجابربن یزید الجعفی (رضی الله عنه) یا جابر اغتنم من اهل زمانك خمسا:

ان حضرت لم تعرف، و ان غبت لم تفتقد، و ان شهرت لم تشاور، و ان قلت لم یقبل قولك، و ان خطبت لم تزوج.

و اوصیك بخمس:

ان ظلمت فلا تظلم، و ان خانوك فلا تخن، و ان كذبت فلا تغضب، و ان مدحت فلا تفرح، و ان ذممت فلا تجزع، و فكر فیما قیل فیك، فان عرفت من نفسك ما قیل فیك فسقوطك من عین الله جل و عز عند غضبك من الحق أعظم علیك مصیبة مما خفت من سقوطك من أعین الناس، و ان كنت علی خلاف ما قیل فیك، فثواب اكتسبته من غیر أن یتعب بدنك، و اعلم بأنك لا تكون لنا ولیا حتی لواجتمع علیك اهل مصرك و قالوا:



[ صفحه 80]



انك رجل سوء؛ لم یحزنك ذلك، ولو قالوا: انك رجل صالح لم یسرك ذلك، أعرض نفسك علی كتاب الله فان كنت سالكا سبیله زاهدا فی تزهیده راغبا فی ترغیبه خائفا من تخویفه فأثبت و أبشر، فانه لا یضرك ما قیل فیك، و ان كنت مبائنا للقرآن فما ذاالذی یغرك من نفسك، ان المؤمن یعنی بمجاهدة نفسه لیغلبها علی هواها، فمرة یقیم أودها و یخالف هواها فی محبة الله، و مرة تصرعه نفسه فیتبع هواها فینعشه الله فینتعش، و یقیل الله عثرته فیتذكر و یفزع الی التوبه و المخافة فیزداد بصیرة و معرفة لما زید فیه من الخوف، و ذلك بأن الله یقول: (ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذكروا فاذا هم مبصرون) [1] .

یا جابر استكثر لنفسك من الله قلیل الرزق تخلصا الی الشكر، و استقلل من نفسك كثیر الطاعة لله ازراءا علی النفس و تعرضا للعفو، و ادفع عن نفسك حاضر الشر بحاضر العلم، و استعمل حاضر العلم بخالص العمل، و تحرز فی خالص العمل من عظیم الغفلة بشدة التیقظ، و استجلب شدة الیتقظ بصدق الخوف، و احذر خفی التزین بحاضر الحیاة، و توق مجازفة الهوی بدلالة من العقل، وقف عند غلبة الهوی باسترشاد العلم، و استبق خالص الأعمال لیوم الجزاء وانزل ساحة القناعة باتقاء الحرص، و ادفع عظیم الحرص بایثار القناعة، و استجلب حلاوة الزهادة بقصر الأمل، و اقطع أسباب الطمع



[ صفحه 81]



ببرد الیأس وسد سبیل العجب بمعرفة النفس و تخلص الی راحة النفس بصحة التفویض، واطلب راحة البدن باجمام القلب، و تخلص الی اجمام القلب بقلة الخطأ، و تعرض لرقة القلب بكثرة الذكر فی الخلوات، و استجلب نور القلب بدوام الحزن، و تحرز من ابلیس بالخوف الصادق، و ایاك و الرجاء الكاذب، فانه یوقعك فی الخوف الصادق، و تزین لله عزوجل بالصدق فی الأعمال، و تحبب الیه بتعجیل لا انتقال، و ایاك و التسویف فانه بحر یغرق فیه الهلكی، و ایاك و الغفلة ففیها تكون قساوة القلب، و ایاك والتوانی فیما لا عذر لك فیه فالیه یلجأ النادمون و استرجع سالف الذنوب بشدة الندم و كثرة الاستغفار، و تعرض للرحمة وعفوالله بحسن المراجعة، و استعن علی حسن المراجعة بخالص الدعاء و المناجات فی الظلم، و تخلص الی عظیم الشكر باستكثار قلیل الرزق و استقلال كثیر الطاعة، و استجلب زیادة النعم بعظیم الشكر، و توسل الی عظیم الشكر بخوف زوال النعم، و اطلب بقاء العز باماتة الطمع، و ادفع ذل الطمع بعز الیأس، و استجلب عز الیأس ببعد الهمة، و تزود من الدنیا بقصر الأمل، و بادر بانتهاز البغیة عند امكان الفرصة، و لا امكان كالأیام الخالیه مع صحة الأبدان، وایاك و الثقة بغیر المأمون، فان للشر ضراوة كضراوة الغذاء.

واعلم أنه لاعلم كطلب السلامة و لا سلامة كسلامة القلب، و لا عقل كمخالفة الهوی، و لا خوف كخوف حاجز. و لا رجاء كرجاء معین، و لا فقر كفقر القلب، و لا غنی كغنی النفس، و لا



[ صفحه 82]



قوة كغلبة الهوی، و لا نور كنور الیقین، ولا یقین كاستصغارك الدنیا، و لا معرفة كمعرفتك بنفسك، و لا نعمة كالعافیه، و لا عافیة كمساعدة التوفیق و لا شرف كبعد الهمة، و لا زهد كقصر الأمل، و لا حرص كالمنافسة فی الدرجات، و لا عدل كالانصاف، و لا تعدی كالجور، و لا جور كموافقة الهوی، و لا طاعة كأداء الفرائض، و لا خوف كالحزن، و لا مصیبة كعدم العقل، و لا عدم عقل كقلة الیقین، و لا قلة یقین كفقد الخوف، و لا فقد خوف كقلة الحزن علی فقد الخوف، و لا مصیبة كاستهانتك بالذنب، و رضاك بالحالة التی أنت علیها، و لا فضیلة كالجهاد، و لا جهاد كمجاهدة الهوی، و لا قوة كرد الغضب، و لا مصیبة كحب البقاء، و لا ذل كذل الطمع، و ایاك و التفریط عند امكان الفرصة، فانه میدان یجری لأهله بالخسران [2] .

ای جابر! پنج چیز را از اهل زمانه ات غنیمت بشمار: اگر در جمع آن ها حاضر شوی، تو را نشناسند ؛ و اگر غایب شوی، از تو تفقد نكنند؛ و اگر مشهور شوی، با تو مشورت نشود؛ و اگر سخنی بگویی، پذیرفته نشود؛ و اگر خواستگاری كنی، با تو ازدواج نكنند و به تو همسر ندهند.

و تو را به پنج چیز وصیت می كنم: اگر به تو ظلم شد، تو ستم مكن؛ و اگر به تو خیانت شد، تو خیانت منما؛ و اگر



[ صفحه 83]



تكذیبت نمودند، غضب منما؛ و اگر مدح شدی، خوشحال مشو؛ و اگر از تو بدگویی شد، بی تابی مكن؛ و در آن چیزی كه درباره ات گفته اند، تفكر كن؛ اگر آن سخنان راست بود، بدان كه سقوط تو در پیشگاه الهی برای غضب تو به سبب سخن حق، مصیبتی است بزرگ تر از ترسی كه از سقوط در چشم مردم داری، و اگر آن سخنان خلاف واقع بوده، به ثوابی رسیده ای، بدون آن كه زحمتی كشیده باشی.

و بدان كه تو از اولیای ما نیستی، مگر در صورتی كه اگر تمام مردم شهرت علیه تو متحد شوند و بگویند تو مرد بدی هستی، از این امر ناراحت نشوی، و اگر همه بگویند مرد صالحی هستی، از آن خوشحال نشوی. خودت را بر كتاب خدا عرضه كن؛ اگر به راه آن رفته ای و با سفارش به زهد آن زاهد شده و به آنچه ترغیب نموده راغب شده، و از آنچه ترسانده خایف شده ای، پس ثابت قدم باش و بشارت باد تو را؛ چرا كه هر چه علیه تو گفته شده، زیانی برای تو ندارد، و اگر با قرآن جدایی داری، پس به چه چیز خودت مغرور گشته ای؟

مؤمن با نفس خود می جنگد تا بر هوای نفسش غالب شود، به همین منظور گاهی به سبب محبت الهی به اصلاح كجی آن می پردازد، و با هوای نفس مخالفت می كند، و گاهی نفسش بر وی پیروز شده و او پیروی از آن می كند؛ خداوند او را از لغزش باز می دارد و از



[ صفحه 84]



خطایش درمی گذرد و او به توبه و خوف خدا پناه می برد، و به همین سبب بر آگاهی و شناختش افزوده می گردد و این مطلب بدان جهت است كه خدای سبحان می فرماید: «پرهیزكاران هنگامی كه گرفتار وسوسه های شیطان شوند، به یاد (خدا) می افتند و (در پرتو یاد او، راه حق را می بینند و) ناگهان بینا می گردند.» ای جابر! روزی كم از جانب خدا را زیاد به حساب آور، تا شكر نعمت را به جا آورده باشی، و طاعت زیاد خودت را كم بشمار، تا با نفس خود مخالفت نموده، خود را در معرض بخشش الهی قرار داده باشی. شر را از نفس خود با علم خویشتن دور كن، و علم را با عمل خالصانه به كارگیر، و از غفلت در راه اخلاص، با شدت هوشیاری و بیداری، و شدت بیداری دوری كن را با خوف صادقانه به دست آور، و حذر كن از تزین پنهان با حیات ظاهر، و با راهنمایی عقل از گزافه های هوای نفس پرهیز كن، و در زمانی كه هوای نفس غالب شود، با هدایت علم توقف نما، و اعمال خالصت را برای روز جزا نگه دار، و در ساحت قناعت با دوری از حرص فرود آ، و با اختیار قناعت، حرص را از خود دور كن، و با كوتاه نمودن آرزوها، شیرینی زهد را بچش، و با پوشیدن لباس ناامیدی (از دنیا) اسباب طمع را قطع كن، و با خودشناسی، راه خودپسندی را سد كن، و با تفویض صحیح كار به خدا، به راحتی نفس برس.



[ صفحه 85]



راحتی بدن را با راحتی قلب طلب نما، و با كم نمودن خطاها، به راحتی قلب دست یاب، و با كثرت ذكر خدا در خلوت ها به دنبال رقت قلب باش، و با دوام حزن، قلبت را نورانی كن، و با خوف صادقانه از شیطان دوری كن، و بپرهیز از امیدواری كاذب؛ چرا كه تو را به خوف صادق می افكند، و با راستی و صداقت در كارهایت خود را برای خدا زینت نما، و دوری كن از تسویف، كه آن دریایی است كه در آن گروه زیادی غرق شده اند، و دوری كن از غفلت كه موجب قساوت قلب می شود، و بپرهیز از سستی در اموری كه عذری برای آن نداری؛ آن ها كه پشیمان شده اند به این بهانه پناه برده اند.

با پشیمانی شدید و كثرت استغفار، از گناهان گذشته رجوع كن، و با مراجعه ی صحیح، خود را در معرض عفو و رحمت خدا قرار بده، و در این امر از دعای خالصانه و مناجات شبانه استعانت جو. بزرگ نمودن شكر نعمت های خدا را با بزرگ شمردن روزی كم و كم شمردن طاعت زیاد به دست آور، و با شكر زیاد، نعمت های زیاد را به سوی خود جلب كن، و شكر بزرگ را با ترس از زوال نعمت به دست آور، و بقای عزت را با كشتن طمع طلب كن، و ذلت طمع را با عزت ناامیدی دفع نما، و عزت یأس را با همت بلند به سوی خود جلب كن، و از دنیا با كم كردن آرزوهایت زاد و توشه بردار، و هرگاه فرصت



[ صفحه 86]



دست داد، آن را غنیمت شمار، و هیچ امكانی همچون زمان بیكاری و عدم اشتغال همراه با صحت بدن نیست و بترس از اعتماد كردن به افراد غیر امین، زیرا برای شر، اعتیادی است همچون اعتیاد به غذا.

بدان هیچ علمی مانند طلب سلامت نیست، و هیچ سلامتی مانند سلامت قلب نیست، و هیچ كار عاقلانه ای همچون مخالفت با هوای نفس نیست، و هیچ خوفی مانند خوفی كه مانع (از گناه) شود نیست، و هیچ امیدی مانند امیدی كه كمك (به انجام طاعات و ترك گناهان) نماید نمی باشد، و هیچ فقری مانند فقر قلب نیست، و هیچ بی نیازی مانند بی نیازی جان و روح نمی باشد، و هیچ قدرتی مانند غلبه بر هوای نفس نیست و هیچ روشنایی همچون نور یقین نیست، و هیچ یقینی مانند كوچك شمردن دنیا نمی باشد، و هیچ شناختی مانند شناخت خودت نسبت به خودت نیست، و هیچ نعمتی مانند سلامتی نیست، و هیچ عافیتی مانند همراهی توفیق نمی باشد، و هیچ شرفی همچون همت بلند نیست، و هیچ زهدی مانند كوتاهی آرزو نمی باشد، و هیچ حرصی همچون مفاخره در درجات نیست، و هیچ عدالتی مانند انصاف نیست، و هیچ تجاوزی مانند ستم نمی باشد، و هیچ ستمی مانند موافقت هوا و هوس نیست، و هیچ طاعتی مانند انجام واجبات نمی باشد، و



[ صفحه 87]



هیچ ترسی مانند غم و اندوه نیست، و هیچ مصیبتی مانند بی عقلی نیست، و هیچ نادانی مانند كمی یقین نمی باشد، و هیچ كمی یقینی مانند نداشتن خوف نیست، و هیچ نبود خوفی مانند كمی حزن در نبود خوف نیست، و هیچ مصیبتی بالاتر از این نیست كه گناه را كوچك شمری و راضی به وضعیتی باشی كه در آن قرار داری، و هیچ فضیلتی همچون جهاد نیست، و هیچ جهادی مانند جهاد با هوای نفس نمی باشد، و هیچ قدرتی مانند رد غضب نیست، و هیچ مصیبتی مانند حب بقاء (در دنیا) نیست، و هیچ ذلتی مانند طمع نمی باشد، و بترس از كوتاهی كردن در استفاده از فرصت ها؛ چرا كه آن میدانی است (كه اگر استفاده نشود) اهل آن دچار زیان می گردند.

امام باقر علیه السلام در این وصیت باارزش و جامع، دایرة المعارفی را در اختیار شاگرد عالم و عامل خود یعنی جابر جعفی [3] - رضوان الله تعالی علیه - قرار داده است. این وصیتی است از هر نظر كامل كه عامل به این وصیت می تواند خود را به اوج قدرت معنوی و كمال انسانیت برساند، زیرا این كلمات همانند شعله های نورانی است كه



[ صفحه 88]



نور خود را از منبع نورانی و الهی امام معصوم دریافت كرده است، پس هر كس دوست داشته باشد كه زندگانی او در دنیا و آخرت منور به انوار الهی گردد و سعادتمند دو جهان باشد، باید به این وصیت گرانبها عمل نماید.

در حقیقت این وصیت نامه ی مبارك ما را به راه های صحیح زندگی كه پایانش حق و حقیقت همراه با سعادت و رستگاری است، راهنمایی می كند، و همچنین از گناهان و اخلاق رذیله نهی می نماید. امام باقر علیه السلام مانند طبیب آگاه و متخصص كه از امراض و دردها اطلاع كاملی داشته باشد، داروهایی برایمان تجویز می نماید كه از بین برنده ی امراض و درمانگر آلام است. پس اگر خواهان حیات و زندگی سعادتمند باشیم، این كلمات روحانی را آویزه ی گوش قرار داده، به راهكارهایی كه ذكر شده، عمل می نماییم، و عزیزانمان را هم با این منهاج الهی و مكتب سعادت بخش اسلامی آشنا می كنیم؛ همچنان كه در زیارت جامعه ی كبیره آمده است: هر كس از شما (خاندان عترت و طهارت) تبعیت كند، در حقیقت از خدا اطاعت كرده است.


[1] اعراف، 200.

[2] تحف العقول، ص 291؛ بحارالانوار، ج 75، صص 162-165،ح 1.

[3] جابر بن يزيد جعفي از اصحاب خاص امام باقر عليه السلام و صاحب سر ايشان بود. در شأن و لياقت او همين بس كه امام باقر عليه السلام نود) 90 (هزار حديث به وي آموخت كه از بركت آن سينه اش مخزن اسرار امامت و نبوت گرديد. وي كه فقيهي برجسته بود، در كوفه سكونت داشت.